مشتریان کلاه بردار
دنیا بازار است و در این دنیا بازار مشتری ها زیادند:
1.جلوه های دنیا
جلوه های قشنگ دنیا با همه زرق و برقش که گفته اند مَثل آن مَثل مار خوش
خط خال و زیباست با پوستی نرم که هر جاهلی را می فریبد و او را از سم
کشنده اش غافل می سازد.
2.شیطان
مشتری دوم شیطان قسم خورده ای که به هر قیمتی می خواهد من خودم را
فروخته و به او مفت سواری بدهم.
با مشتری قبلی یعنی دنیا دستش در یک کاسه است و شریکت جاری او
بحساب می آید،بنابراین به آن مشتری قبلی حواله می دهد و محبت او را
برایم آذین می بندد.او تا اعماق وجود من نفوذ می کند و شبانه روز هممشغول کار است.
شیطان در این بازار دو حربه اساسی برای به تور انداختن آدمها دارد:
1.شهوت 2.شبهه
او وعده می دهد و بعد به وعده اش عمل نمی کند.
ما را به دنیایی از آرزوها فرو می برد و سرگرم می سازد و بعد
تنها و دست خالی جا می گذارد.
3.آدم های خود خواه
انسانهای حریص دنیا پرست که تو را برای خودشان می خواهند و به هیچ جز
رسیدن به مطالع دنیای خود فکر نمی کنند؛در کلام نورانی علی (ع)به همان
سگهای پارس کننده و گرگهای درنده ای تشبیه شده اند که حتی همدیگر را
می درند تا به خواسته خویش رسند،اگر برسند!
4.هوای نفس
مشتری چهارم و از همه بدتر همین مشتری است خواسته های تمام نشدنی
دلم و آرزوهای رنگارنگ نفسم که مثل موریانه به جانم افتاده اند و اگر خدا به من
رحم نکند عمرم تباه است!وحریف این مشتری نخواهم شد.
او همه ی سرمایه ام را یک جا به باد خواهد داد.
همه ی این مشتری ها ی نامرد مرا برای خودشان می خواهند.
همه مرا بچه فرض کرده اند،اما وقتی به خودم بر می گردم میبینم اینها کم است.
احساس می کنم بیشتر می خواهم،اینها مرا قانع نمی کند.
من احساس می کنم ارزشم از دنیا بیشتر است،من این را فهمیده ام که آدم های دیگر
مثل خود من فقیر و نیازمندند،من می دانم شیطان عقده ی حقارت دارد و می خواهد
سرِ من خالی کند و انتقام بگیرد.
من دریافتم که نفس امّاره ی افسار گسیخته،مرکبی نیست که بشود به او اعتماد کنم،
من همه اینها را می دانم،اینها هیچ کدام لیاقت معامله ی با من را ندارند.
منبع:بهای انسان.وحید خراسانی