آوای شریعت

محتواها

  • یا سید الساجدین (ع)
  • گناه بعد از توبه
  • گل باشید تا بعد از مرگ نیز معطر بمانید.
  • گاهی چادرم خاکی می شود!
  • کلمه ها
  • چه کسی قبر امام حسین (ع) را ساخت
  • چه کسی را باید خشنود کرد؟
  • چادر
  • پیر زن ها به بهشت نمی روند
  • نمی دانید چه لذتی دارد ...
  • ناسازگاری آزادی انسان با دینداری و باور به خدا
  • می آیی؛می دانم...
  • من از خدا پسر می خواهم!
  • ملکا ذکر تو گویم که تو پاکّی و خدایی / نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
  • مقایسه زن در فرهنگ اسلامی و در فرهنگ غرب
  • معامله با خدا دریچه ای به بی نهایت
  • مشهد الرضا در کلام اهل سنت ...
  • مشتریان کلاه بردار
  • مسئولیت های سازنده در عصر غیبت
  • مسئولیت ما
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اثر هزار صلوات در روز جمعه

22 آذر 1392 توسط هزارپیشه

 

 

رسول خدا (ص) فرمود:هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد،خطایای

هشتاد ساله اش آمرزیده می شود.

 

امام صادق (ع) فرمود:صدقه دادن در شب جمعه و روز آن و نیز صلوات بر محمد(ص)

و آل او در شب جمعه و روز آن،برابر هزار حسنه است و هزار بدی به وسیلۀ آن نابود

می شود و هزار درجه بر مقام آدمی افزوده می شود.

 

منبع:صلوات کلید حل مشکلات/علی خمسه ای قزوینی

 


 


 نظر دهید »

علّت فساد و سقوط جامعه

22 آذر 1392 توسط هزارپیشه

 

 

یک روز حضرت آیة الله ستوده (ره)در قم حین درس فرمود:یک وقت در مجلّه ای این سؤال را به

 

مسابقه گذاشتند:هرکس بگوید علّت فساد و سقوط یک جامعه و مملکت چیست به برندۀ این

 

مسابقه فلان مقدار جایزه می دهیم.

 

هر کسی پاسخی داده بود،یکی نوشته بود علت فساد و سقوط جامعه یک مملکت زمامداران

 

مملکت می باشند،چون فرموده اند:«اَنّاسُ علی دینِ مُلوکِهِم».

 

اگر زباغ رعیّت مَلِک خورد سیبی / برآورند غلامان او درخت از بیخ

 

دیگری نوشته بود:علت فساد جامعه،علما و دانشمندان هستند چون گفته اند:

 

« اِذا فَسَدَ العالِمُ فَسَدَ العالَمُ »ولی کسی که برنده شد،نوشته بود:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

کَذِبَ،کَذبا،کذبوا،کذبتا،کذبنَ،کذبتَ،کذبتما،کذبتم،کذبتِ،کذبتما،کذبتنّ،کذبتُ،کذبنا.

 

به عقیدۀ من منشأ همۀ مفاسد و سقوط کشورها دروغ است.آن یک نفر دروغ می گوید،آن زنان دروغ می گویند،

 

آن مردان دروغ می گویند،والی به رعیّت دروغ می گوید،مردم به والی دروغ می گویند،همه به هم دروغ می گویند.

 

در نتیجه حسّ اعتماد از میان می رود و مردم در ادارۀ کشور بی تفاوت می شوند.آنگاه دشمن وارد صحنه می شود

 

و کشور به سقوط کشیده می شود.

 

منبع:ماه مجلس(کشکول مدرسی)/سید محمد حسین مدرسی،ص175

 نظر دهید »

قرآن ناطق

22 آذر 1392 توسط هزارپیشه

 


و همه اینها را رسول اعظم (ص) با مهربانی برای ما بیان کرده است.

 

با صبر و حوصله با حلم و مدارا با هزار رنج و غم او شهد آیات را در کام ما

 

ریخته و بر قلب ما آویخته و پس از او جانشین،معلمان قرآنند.همان هدایتگران انسان.

 

با محوریت وملاک قرآن،که آنان خود قرآن ناطقند و از قرآن جدا شدنی نیستند.


آری اینان در سایه قرآن و به تعلیم خداوند به قوانین هستی احاطه دارند.

 

برنامه ی زندگی را آموخته و به بهترین شکل عمل کرده اند و آنگاه آن را به ما رسانده اند.


با فرق شکافته در محراب،با جگر های پاره پاره و با سر های بریده و بر نیزه.


منبع:بهای انسانیت/وحید خراسانی

 


 نظر دهید »

دعای ندبه

22 آذر 1392 توسط هزارپیشه

 

 

برادر مهدوی در محضر علامه حسن زاده شروع به صحبت کردند و گفتند:دوستان ما بحمد الله


چندین سال است جلسۀ دعای ندبه ای دارند و صبح های جمعه دور هم جمع می شوند و


دعای ندبه می خوانند ولی آن چنان حالی که باید داشته باشیم،نداریم،چه کنیم که یک حال


و انقلاب درونی در ما ایجاد شود که اقلاً دعاها را با سوز و گداز بیشتری بخوانیم؟شما


بفرمایید چه کنیم؟


استاد با لبخند خاصی فرمود:آقا،البته استقامت داشته باشید،ول نکنید،خسته


نشوید،استقامت و مداومت را در حد وجوب داشته باشید،راه رسیدن به حقیقت،مجاز


است.شما مجاز را قنطرۀ حقیقت بگیرید،من در یک غزل گفته ام:«به حقیقت برسیدم  ولی از


راه مجاز».سعی کنید عملاً کار کنید،رفتارتان را پاک کنید:کونوا لنا زیناً و لا تکونوا لنا شیناً.

 

منبع:داستان های عارفانه/در آثار علامه حسن زاده آملی/عباس عزیزی


 1 نظر

آینده نگری استاد

21 آذر 1392 توسط هزارپیشه

 

 

شیخ انسان بزرگی بود.شاگردی او را افتخاری برای خود می دانستم.همه طلبه هایی که توفیق حضور در

پای درس او را داشتند مطمئن بودند نام شیخ در فهرست فقهای بزرگ و صاحب نظر شیعه،ماندگار خواهد بود.

بسیاری از طلاب از نقاط دور و نزدیک خودشان را به آشیخ می رساندند و بهره ای اندک از فضایل و معلومات آن

بزرگوار را فرصتی مغتنم و بزرگ می دانستند.من به همه این مسائل واقف بودم اما به هر حال احساس می کردم

حرفی که در ذهن خود نگاه داشته ام را باید فرصتی مناسب،خدمت استادم عرض می کردم.اشتیاق طلبه ها برای

استفاده از دروس ایشان هر روز بیشتر می شد.آن بزرگوار حتی در خانه خود نیز از سؤال های علمی شاگردانس در

امان نبود.می دانستم که برای رسیدگی به کارهای شخصی خود نیز با کمبود وقت مواجه است؛اگر چه او خود این راه

را انتخاب کرده بود و دوست داشت بی هیچ توقعی دانسته های خود را در اختیار همه علاقه مندان قرار دهد.

با این اوصاف،هر چه قدر فکر می کردم بیشتر به خود حق می دادم که تذکرم را خدمتشان عرض کنم.چند روز بود شیخ

دیرتر به سر درس می آمد.اول نگران شده بودیم که نکند اتفاقی افتاده باشد.پرس و جو کردم فهمیدم شیخ طلبه ای را

به طور خصوصی در خانه خوددرس می دهد.نمی دانم آیا واقعأ با وجود این همه طلاب پر اشتیاق و نیز فرصت اندکی که

در شبانه روز در اختیارشان بود آیا صحیح است که وقت گران بهای خود را فقط برای یک نفر صرف نماید؟مگر آن طلبه با بقیه

شاگردان استاد چه تفاوتی داست که این گونه گلچین شده بود؟ظاهرش که مثل همه طلبه ها ساده و معمولی بود.حالا

چه ویژگی او استاد را مجذوب خود کرده بود را نمی دانم.بلأخره طاقتم طاق شد و روزی در کوچه ای که محل عبور استاد

بود خدمتشان شرفیاب شدم.ایشان با اخلاق و حوصله به گرمی احوال پرسی کرد.سؤالم را بی رو در بایستی پرسیدم؛هر

چند ممکن ناراحتی ایشان شود.آشیخ مرتضی حائری بی آن که ناراحت شود تبسمی کرد و پاسخ داد:این طلبه را شما

نمی شناسید او با بقیه فرق می کند،سید علی بسیار خوش فهم است.برای همین روی او حساب دیگری باز کرده ام.


نم نم آفتاب(داستان های کوتاه از زندگی رهبر)/سید حمید مشتاقی نیا


 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 14

كد ساعت و تاريخ

آمار

  • امروز: 0
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 30
  • 1 ماه قبل: 257
  • کل بازدیدها: 19607
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس