آوای شریعت

محتواها

  • یا سید الساجدین (ع)
  • گناه بعد از توبه
  • گل باشید تا بعد از مرگ نیز معطر بمانید.
  • گاهی چادرم خاکی می شود!
  • کلمه ها
  • چه کسی قبر امام حسین (ع) را ساخت
  • چه کسی را باید خشنود کرد؟
  • چادر
  • پیر زن ها به بهشت نمی روند
  • نمی دانید چه لذتی دارد ...
  • ناسازگاری آزادی انسان با دینداری و باور به خدا
  • می آیی؛می دانم...
  • من از خدا پسر می خواهم!
  • ملکا ذکر تو گویم که تو پاکّی و خدایی / نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
  • مقایسه زن در فرهنگ اسلامی و در فرهنگ غرب
  • معامله با خدا دریچه ای به بی نهایت
  • مشهد الرضا در کلام اهل سنت ...
  • مشتریان کلاه بردار
  • مسئولیت های سازنده در عصر غیبت
  • مسئولیت ما
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

گاهی چادرم خاکی می شود!

13 دی 1392 توسط هزارپیشه

گاهی چادرم خاکی می شود!


چادر مشکی ام از در و دیوار شهر خاکی می شود…!


از نگاه های طعنه آمیز خاکی می شود…!


از حرف های سیاه خاکی می شود…!


وگاهی چادرم را خودم خاکی می کنم…!


چادرم را می شویم تا غبار شهر را از رویش پاک کنم…!


تا سنگینی نگاه ها را پاک کنم …!


باهمه ی این حرفها،چادرخاکی ام راباتمام وجودم،دوست دارم…


وآن رابا افتخار،به سرمیکنم،بیادچادرخاکی مادرم زهرا(س)دربین کوچه های غریب مدینه…

 

یافاطمه(س)



شکرخداکه سایه ی توبرسرمن است             چادرفقط حجاب نیست!یادگارتوست


مواظب خوبیهاتون باشید.التماس دعا

 2 نظر

مشهد الرضا در کلام اهل سنت ...

12 دی 1392 توسط هزارپیشه


ذهبي در مواضع متعدد از تأليفات خود درباره‌ي مشهد الرضا چنين اظهار نظر مي‌کند: «و لعلي بن

موسي مشهدٌ بطوس يقصدونه بالزياره»، «و له مشهدٌٍ کبير بطوس يزار»، «و مشهد مقصودٌ بالزياره».

ابن عماد حنبلي دمشقي نيز مي‌گويد: «و له مشهدٌ کبير بطوس يزار.

برخورد بزرگان اهل سنت با مزار امام رضا (عليه السلام) نيز جالب و شگفت‌انگيز است؛ مانند بسيار

زيارت کردن قبر امام رضااز سوي ابن حبان بستي (354ق) و ابو علي ثقفي (328ق) و تواضع و تضرعات

بسيار ابوبکر بن خُزيمه (311ق) که موجب شگفتي شاگردان وي شده بود.


1) ابوبکر بن خزيمه (311ق) و ابو علي ثقفي (328ق): حاکم نيشابوري مي‌گويد:

حاکم مي‌گويد: از محمد بن مؤمل شنيدم: روزي با پيشوي اهل حديث ابوبکر بن خزيمه و ابو علي ثقفي

و ديگر مشيخ خود به زيارت قبر علي بن موسي الرضا به طوس رفتيم؛ در حالي که آنها بسيار به زيارت

قبر يشان مي‌رفتند. محمد بن مومل مي‌گويد: احترام و بزرگداشت و تواضع و گريه و زاري ابن خزيمه نزد

قبر علي بن موسي همگي را شگفت‌زده کرده بود.

ابن خزيمه نزد اهل سنت جايگاه ويژه‌ي دارد؛ به گونه‌ي که از وي «شيخ الاسلام، امام الائمه، حافظ، حجه،

فقيه، بي‌نظير، زنده کننده سنت رسول الله»، تعبير کرده‌اند و او در علم حديث و فقه و اتقان ضرب المثل است.

در مورد ابو علي ثقفي نيز ـ که از نوادگان حجاج بن يوسف است ـ تعابيري چون: «امام، محدث، فقيه، علامه،

شيخ خراسان، مدرس فقه شافعي در خراسان، امام در اکثر علوم شرعي، حجت خدا بر خلق در دوران خودش»

به کار رفته که نشان دهنده اهميت و جايگاه اين شخصيت نزد عامه است.



2) ابن حبّان بُستي (354ق): «علي بن موسي الرضا از بزرگان و عقلا و نخبگان و بزرگواران اهل بيت و

بني هاشم است. اگر از وي روايتي شود، واجب است حديثش معتبر شناخته شود…. . من به دفعات

قبر يشان را زيارت کرده‌ام.زماني که در طوس بودم، هر مشکلي برايم رخ مي‌داد، قبر علي بن موسي

الرضا را ـ که درود خدا بر جدش و خودش باد ـ زيارت مي‌کردم و براي برطرف شدن مشکلم دعا مي‌کردم

و دعايم مستجاب و مشکلم حل مي‌شد.اين کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر

محبت مصطفي و اهل بيتش ـ که درود خدا بر او اهل بيتش باد ـ بميراند.ابن حبان بستي نيز از اهل سنت

جايگاه والايي دارد؛ به گونه‌ي که از وي به «امام، علامه، حافظ،شيخ خراسان، يکي از استوانه‌هاي علم در

فقه و لغت و حديث، و از عقلي رجال» تعبير کرده‌اند.اين جملات حاکي از نفوذ معنوي امام رضا (عليه السلام)

بر قلوب است و پس از گذشت ساليان از شهادت ايشان، قبر و بارگاه ملکوتي ايشان مورد توجه خاص و عام

است و کساني چون ابن خزيمه و ابن حبان علاوه بر زيارت قبر امام رضا(عليه السلام) به ايشان متوسل

مي‌شدند و براي رفع مشکلات مادي و معنوي خود به اين مکان مقدس پناه مي‌بردند.

 

از مطالب ياد شده به دست مي‌آيد که نه تنها ساخت بنا بر قبور و زيارت و توسل، امري جايز و کاملاً مرسوم بوده،

بلکه مورد تاييد قولي و عملي بزرگان اهل سنت از جمله ابن خزيمه و ابن حبان بستي و … بوده و مکرر اين اعمال

از آنها سر مي‌زده است و آنان از خوان گسترده کرامات آن امام همام نيز بهره‌مند مي‌شدند و اين امر اساساً به

عنوان يک باور و فرهنگ صحيح در ميان مسلمين مطرح بوده و اين موارد بهترين گواه بر واهي بودن تفکرات و

باورهاي سست حزب سياسي وهابيت است. از طرف ديگر، جايگاه اهل پيامبر(ص) و ميزان درخشندگي اين

خاندان پاک را در ميان امت اسلامي به ويژه علماي اهل سنت آشکار مي‌سازد.

منبع:سیر اعلام النبلاء،موسسه الرساله،ج9

العبر،دارالکتب العلمیه،ج1

تاریخ الاسلام،حوادث،201تا210

شذارت الذهب،دار بن کثیر،ج3

تهذیب التهذیب،ابن حجر عسقلانی،ج7، 339

سیر اعلام النبلاء،شمس الدین ذهبی،ج14، 365 تا 377


 1 نظر

جواب شش سؤال مبهم ...

10 دی 1392 توسط هزارپیشه

مرحوم قطب الدّین رواندى در کتاب خرایج خود آورده است : روزى یک نفر از بلاد روم خدمت امام علىّ

علیه السلام وارد شد و اظهار داشت : من یک نفر از رعیّت تو و از اهالى این شهر هستم .

حضرت فرمود: خیر، تو از رعیّت من و از اهالى این شهر نیستى ؛ بلکه تو از سوى پادشاه روم آمده اى

و او چند سؤ ال براى معاویه فرستاده است و چون معاویه جواب آن ها را نمى دانست به من ارجاع شده

است آن شخص اظهار داشت : بلى ، صحیح فرمودى ، معاویه مرا به طور محرمانه نزد شما فرستاد تا جواب

مسائلم را از شما دریافت دارم ؛ و این موضوع را کسى غیر از ما نمى دانست .

پس از آن امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى از این دو فرزندم سؤ ال کن که جواب کافى

دریافت خواهى داشت.آن شخص گفت : از آن کسى که موهاى سرش تا روى گوشهایش آمده - یعنى ؛ حسن

مجتبى علیه السلام - سؤ ال مى کنم .و چون آن شخص رومى نزد امام حسن مجتبى علیه السلام آمد، پیش از

آن که سخنى مطرح شود، حضرت به او فرمود: آمده اى تا سؤ ال کنى :

فاصله بین حقّ و باطل چیست ؟

و بین زمین و آسمان چه مقدار فاصله است ؟

و بین مشرق تا مغرب چه مقدار مسافت است ؟

و قوس و قزح - یعنى ؛ رنگین کمان - چیست ؟

و خنثى به چه کسى گفته مى شود؟

و آن ده چیزى که یکى از دیگرى محکم تر و سخت تر مى باشند کدامند؟

مرد رومى با حالت تعجّب گفت : بلى ، سؤ ال هاى من همین ها مى باشد.امام حسن مجتبى علیه السلام در

این موقع به پاسخ سؤ ال ها پرداخت و فرمود:

بین حقّ و باطل چهار انگشت است ، آنچه با چشم خود دیدى حقّ و آنچه شنیدى باطل است .

فاصله بین زمین و آسمان به اندازه دعاى مظلوم بر علیه ظالم است و نیز تا جائى که چشم ببیند.

همچنین فاصله بین مشرق تا مغرب به مقدار سرعت گردش و حرکت خورشید در یک روز

خواهد بود.و امّا قوس و قزح : قوس علامتى است از طرف خداوند رحمان براى در اءمان ماندن

موجودات زمین از غرق شدن و دیگر حوادث مشابه آن ؛ و قزح نام شیطان است .

و امّا خنثى به شخصى گفته مى شود که معلوم نباشد مرد است یا زن ، که اگر هیچ نشانه اى نداشته باشد،

یا هر دو نشانه را موجود باشد به او گفته مى شود: ادرار کن ، پس اگر ادرارش به سمت جلو یا بالا بود مرد است

و در غیر این صورت در حکم زن خواهد بود.

و امّا جواب آن ده چیز - به این شرح است:

خداوند متعال سنگ را آفرید و به دنبالش آهن را به وجود آورد که همانا آهن سنگ را قطعه قطعه مى کند.

و سپس آتش را آفرید که آهن را گداخته و آب مى نماید.

و سخت تر از آتش آب است که آتش را خاموش مى کند.

و از آب شدیدتر، ابر مى باشد که آن را حمل و منتقل مى کند.

و از ابر نیرومندتر باد خواهد بود که ابر را به این سو، آن سو مى برد.

و از باد قدرتمندتر آن نیروئى است که باد را کنترل مى کند.

و از آن شدیدتر ملک الموت - عزرائیل - است که جان همه چیز را مى گیرد؛ و مى میراند.

و از آن مهمّتر خود مرگ است که جان عزرائیل را نیز مى رباید.

و از مرگ محکم تر، و نیرومندتر مشیّت و اراده الهى است که مرگ را برطرف مى نماید - و در روز واپسین ،

مردگان را زنده مى گرداند -

منبع: چهل داستان و حدیث زندگانی امام حسن (علیه السلام) عبداللّه صالحی

 2 نظر

من از خدا پسر می خواهم!

09 دی 1392 توسط هزارپیشه

 

در سفری امام حسن علیه السلام با پای پیاده به سوی مكه حركت می‏كرد. در میانه راه پای مبارك

آن حضرت ورم نمود و شخصی به ایشان عرض كرد: «لو ركبت لیسكن عنك هذا الورم; ای كاش سوار

مركب می‏شدید تا این ورم [پای] شما تسكین پیدا كند.» امام علیه السلام فرمودند:

«كلا و لكنا اذا اتینا المنزل فانه یستقبلنا اسود معه دهن یصلح لهذا الورم فاشتروا منه و لاتماسكوه;

هرگز! [سوار بر مركب نمی‏شوم] و لكن وقتی به منزلگاه [بعدی] رسیدیم، شخص سیاه پوستی نزد

ما می‏آید كه روغنی دارد و برای [درمان] این ورم خوب است، روغن را از او بخرید و نسبت‏ به او بخل نورزید.»

یكی از غلامان به ایشان عرض كرد: بعد از این منزل منزلی كه شخص سیاه پوستی در آن باشد وجود

ندارد تا برای شما روغن بخریم.امام فرمودند: «آری چنین كسی را خواهیم یافت.» پس از آنكه مقداری

راه پیمودند،شخص سیاه پوستی جلوی آنها آمد، امام علیه السلام فرمود: آن سیاه پوست نزد شماست،

روغن را از او بخرید.آن شخص سؤال كرد: این روغن را برای چه كسی می‏خواهید؟

شخصی گفت: برای حسن بن علی علیهما السلام.آن سیاه پوست گفت: مرا نزد او ببرید.

پس از آنكه او به نزد امام علیه السلام آمد، عرض كرد:

«یابن رسول الله! انی مولاك لاآخذ ثمنا و لكن ادع الله ان یرزقنی ولدا سویا ذكرا یحبكم اهل البیت;

ای فرزند رسول خدا!من غلام تو هستم و پول این روغن را نمی‏گیرم. لكن از خدا بخواه كه پسری سالم به من

عطا كند كه دوستدار شما اهل بیت‏باشد.» بعد از آن به بركت دعای امام علیه السلام آن شخص دارای چنین

فرزندی شد.

منبع:مناقب ابن شهر آشوب،جلد3/مدینة المعاجز/بحار الانوار،جلد43

 

 4 نظر

رحلت پیامبر اسلام (ص) تسلیت باد

09 دی 1392 توسط هزارپیشه

 



«اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»

رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ پس از آخرین سفر حج و رخداد با شکوه غدیر به مدینه مراجعت

فرمود و بر آن حضرت معلوم شد که مرگ و رحلت او نزدیک است، پیوسته در میان اصحاب خطبه

می خواند و از آخرین فرصتها برای ارشاد و راهنمائی خلق خدا استفاده می کرد. همواره وصیّت

می کرد داخل فتنه های بعد از خود نشوند، دست از راه و روش او برندارند، در دین خدا بدعت نگذارند

و در هر شرائط متمسک به عترت و اهل بیت علیهم السلام او شده و از دستورهای آنها سرپیچی ننمایند.

شب شد و تب به سراغ حضرت آمد دست امیرالمؤمنین  علیه السلام  را گرفت و متوجه قبرستان بقیع

گردید و فرمود: خداوند به من گفت: سلام بر شما ساکنان قبرستان! خوش بیارامید که روزگار شما آسوده تر

از روزگار این مردم است، فتنه ها همچون پاره های شب تیره پیش آمده اند. مدتی ایستاد و طلب آمرزش برای

جمیع اهل بقیع کرد. بعد از سه روز، کسالت حضرت شدت گرفت در حالی که پارچه ای به سر بسته و دست

راست بر دوش امیرالمؤمنین علیه السلام و دست چپ بر دوش فضل بن عباس داشت وارد مسجد شد. به

منبر نشست و فرمود: مردم نزدیک است که من از میان شما بروم و مقداری مردم را موعظه کرد و از منبر فرود

آمد و با مردم نماز ظهر ادا کرد و به خانه امِّ سلمه مراجعت نمود.

احتضار فرا رسید، رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ دیگر نمی توانست سخن بگوید، حضرت علی علیه السلام

سر آن حضرت را بر روی سینه نهاد، ظرف آبی کنار آن بزرگوار بود هرگاه که اندکی به هوش می آمد دستش را

در آب فرو می برد و بر صورتش می کشید و می گفت: «خدایا در سکرات مرگ یاریم کن» «خدایا در سکرات

مرگ مرا بنگر».در این لحظه پیامبر  صلی الله علیه و آله  از علی علیه السلام خواست به لبهای او نزدیکتر شود.

به او نزدیک شد. رسول الله صلی الله علیه و آله در زمانی طولانی به او راز گفت، پس امیرالمؤمنین علیه السلام

سربرداشت و در گوشه ای نشست و حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله در خواب رفت. سپس از حضرت علی

علیه السلام پرسیدند یا اباالحسن چه رازی بود که پیغمبر با تو می گفت، فرمود: هزار باب از علم تعلیمم کرد که

از هر بابی هزار باب مفتوح می شود و وصیت کرد مرا به آن چیزی که بجا خواهم آورد آن را انشاء الله تعالی!

همین که بیماری حضرت سنگین شد و رحلت نزدیک، به امیرالمؤمنین علیه السلام  فرمود: بار دیگر سر او را

به دامن بگیرد و فرمود: امر خداوند رسیده و چون جان من بیرون آید مرا بسوی قبله بگردان و متوجه تجهیز من

باش، اول تو بر من نماز بگذار و از من جدا مشو تا مرا به قبر بسپاری.

در این لحظه صدای گریه حضرت فاطمه سلام الله علیها ، رسول الله صلی الله علیه و آله را متوجه خود کرد.

از او خواست در کنارش بنشیند، رازی در گوش او گفت که صورت فاطمه سلام الله علیها برافروخته شد و

شاد گردید.(و احتمالاً راز همان بود که تو اول کسی هستی که در بهشت به من ملحق خواهی شد) و بالاخره

روح مقدس یگانه شخصیت جهان آفرینش به ملکوت اعلی پیوست.

منبع:زمر،30/اقتباس از بحار،جلد 22،صفحه 503-455

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 14

كد ساعت و تاريخ

آمار

  • امروز: 4
  • دیروز: 25
  • 7 روز قبل: 103
  • 1 ماه قبل: 314
  • کل بازدیدها: 18363
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس